پایگاه معماری اَرگان می نویسد: از راپاپورت تاکنون سه کتاب «منشا فرهنگی
مجتمعهای زیستی»، «معنی محیط ساخته شده: رویکردی در ارتباط غیر کلامی» و نیز «انسانشناسی
مسکن» به فارسی منتشر شده که در این بخش به کتاب «منشا فرهنگی مجتمعهای زیستی» میپردازیم
راپاپورت، آموس، 1366، منشا فرهنگی مجتمعهای
زیستی، ترجمه راضیه رضازاده، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت.
کتابی 59 صفحهای است که مجموعا در قالب
10 فصل زیر مرتب شده است:
•درباره منشا فرهنگی مجتمعهای زیستی
•مبدا شهرها
•تعاریف شهر
•دیدگاههای مختلف درباره شهر
•عملکردهای انتظامبخش
•طرح، نظام و مدل
•نظام محیط زیست
•سیستمهای مقایسهای نظمدهی
•مجتمعهای زیستی نمونه
•نتایج
نزدیک نیمی از حجم کتاب را نقشههای دستنویس
راپاپورت تشکیل میدهد که از شکل شهرهای مختلف کشیده و نظم عناصر آنرا در ارتباط با
نظام فرهنگی مردمانش توضیح داده است. وسعت نمونههای مورد بررسی، از تاکیدات ویژه راپاپورت
چه در این کار و چه در دیگر کارهایش از جمله شکل خانه و فرهنگ است. خود او در آغازین
صفحات کتاب مورد بحث، دراینباره میگوید: «علیرغم آنکه اعتبار هر نظریهای به وسعت
نمونهها بستگی دارد اکثر نظریههای مربوط به شهرسازی
، طراحی شهری و معماری و حتی مطالعات
مربوط به انسان و محیطزیست وی فقط بر سنت روشنفکرانه طراحی تکیه دارد
.» (راپاپورت:9)
او همچنین از بیتوجهی معماران و نظریهپردازان به سنتهای مردمی ساخت محیط مصنوع گله
کرده و نظریههای موجود را مبتنی بر شیوههای طراحی غربی میداند که در تدوین آنها
هیچکدام از ویژگیهای نقاطی چون آفریقا، آسیا و خاورمیانه و دورههای ماقبل کلمب آمریکا
لحاظ نشده است.
همچنین از تاکید بیش از حد نظریهها بر دوره زمانی اخیر انتقاد کرده
و تاکید میکند که مطالعات تاریخی در این حوزه، از اهمیت ویژهای برخوردارند چرا که
این مطالعات میتوانند استمرار مدلها و برخی رفتارها را به تصویر بکشد، چیزی که خود
حاکی از وجود فلسفهای خاص است. توجه به سنتهای مردمی، تاکید بر مطالعات تاریخی و
نیز ضرورت بررسی نمونههای متنوع از مناطق مختلف دنیا از مهمترین ویژگیهای کار راپاپورت
است که دیدگاه انسانشناسانه او را به تصویر میکشد.
او بحث خود را با یک مقایسه شروع میکند،
اینکه فرانسویها فکر میکنند شهرهای
آمریکایی فاقد فرم و ساختی خاص هستند چرا که آن حس محصور بودن و بستگی شهرهای اروپایی
را ندارند و جابهجایی و تحرک در آنها ارزش ویژهای دارد. همچنین این شهرها با مرور
زمان، قدمتی باشکوه پیدا نکرده بلکه فقط فرسوده میشوند. درمقابل، آمریکاییها هم از
درک نظام شهرهای اسلامی عاجزند، از کنترلی که بر رفتار شهروندان هست و محلههایی که
برمبنای همسانیهای فرهنگی شکل میگیرد. راپاپورت، این بحث را مقدمهای برای ورود به
بحث اصلی خود در این کتاب قرار میدهد، اینکه «محیطهای به ظاهر بینظم و گیجکننده
به طور اتفاقی به وجود نیامده، بلکه معمولا خود بیانگر ساختی مشخص براساس طرح و نظم
اجتماعی خاصی میباشند.» (همان: 12)
او در بخشی از این کتاب، تعاریف موجود از
شهر را به چالش کشیده و سعی در ارائه تعریف جدیدی برای آن میکند. او شهر را مجتمع
زیستیای میداند که محدوده وسیعی را میتواند تحت نظم خود درمیآورد. همچنین تاکید
میکند که برای اطلاق واژه شهر به یک مجتمع زیستی، وجود برخی شاخصهای از پیش تعیین
شده یکسان کافی نیست چرا که هر فرهنگی، عناصر خاصی را برای شهر خطاب کردن یک مجتمع
زیستی دارد، عناصری که از جایی به جای دیگر متغیر است، مثلا شهر در یونان باستان،جایی
است که تئاتر، ورزشگاه، تالار بار عام و... دارد و یا در شهرهای اسلامی، وجود مسجد
جامع، بازار دائمی و حمام عمومی و... ضروری است.
میل انسان برای شکل دادن به محیط زیست خود
از کجا نشات میگیرد و علت آن چیست؟ این یکی از مهمترین پرسشهای راپاپورت در این
کتابش است. او در پاسخ به این سوال، رویکردی ساختارگرایانه اتخاذ کرده و آن را به ویژگیهای
ذهن بشر ربط میدهد. اینکه بشر دوست دارد با طبقهبندی، جهان بینظم را برای خود منظم
کند و ساخت مجتمعهای زیستی نیز حاصل همین فعالیت ذهنی انسانی است؛ «تلاش برای مفهوم
بخشیدن به جهان و انسانی کردن آن از طریق اعمال نظمی خاص بر آن
، نظمی آگاهانه که با
سازماندهی و نامگذاری حاصل میشود.» (همان:17) راپاپورت معتقد است که درحقیقت انسان،
مدلی آرمانی از محیط زیست خود در ذهن دارد که آنرا در محیط مصنوع به شکلی ناقص به
تصویر میکشد.
ساختمانها و به یک معنا خود شهر، درواقع بیان فیزیکی
ایدههای انسان و بیان کننده آرزوهای او هستند که با یادآوری مدام این نظم، خود باعث
تقویت و ترغیب شیوههای مطلوب رفتار نیز میشوند. برهمین اساس به تحلیل علت ساخت اولین
شهرها از سوی شکارچیان اولیه میپردازد، کسانی که به قول خود او غذا و وقت آزاد کافی
داشتند، پس چرا میبایست به فکر تاسیس شهر میافتادند؟ او در اینجا باز از همان الگوی
جسمیت دادن به نظم ذهنی و تحمیل نظمی انسانی بر جهان حرکت کرده و نتیجه میگیرد که
شهرها اصولا مکانهایی هستند که در آغاز برای برگزاری مراسم مذهبی ساخته شدهاند.با تحریریه معماری ارگان همراه باشید
راپاپورت به عنوان شاهد مثالی بر این ادعای خود به
وجود دو گونه روستای مسکونی و مناسکی در نزد برخی اقوام از جمله گورورومباهای ساکن
در مناطق مرتفع گینه نو اشاره کرده و نشان میدهد که روستاهای مناسکی، همین حالا هم
ساختار پیچیدهتری از روستاهای مسکونی این اقوام دارند. همچنین از نمونههایی خبر میدهد
که گرچه خانهای برای سکونت خود نمیسازد ولی مکانهای باشکوهی برای عبادت و برگزاری
مراسم مذهبی ساختهاند.
بنابراین از نظر راپاپورت، عاملی مقدس در ساخت تمامی
مجتمعهای زیستی سنتی وجود دارد و تصویر هر قوم از نظام کائنات و افسانهها در ساختار
کالبدی آن قوم از واحد مسکونی گرفته تا مجتمع زیستی آن بازتولید میشود. به همین دلیل
است که بنیانگذاری شهرهای اولیه از اهمیت خاصی برخوردار بوده و طی مراسم ویژهای انجام
میشده است. مثلا در شهرهای شمال چین، حصارها، نخستین عناصری بوده که بنا میشده، خیلی
پیش از آنکه چیزی برای حفاظت وجود داشته باشد. بنابراین راپاپورت تاکید میکند که
کاربرد اصلی این حصارها نمیتواند ضرورت دفاعی آن باشد بلکه نمادی مذهبی است که حتی
قبل از معابد ساخته میشود و از تقدس خاصی نیز برخوردار است.
حصارها از آنرو مهم هستند که مرز بین مقدس/نامقدس،
انسانی/غیرانسانی، امن/ خطرناک، درونی/ بیرونی را مشخص میسازند و ذهن انسان به شدت
نیازمند داشتن چنین مرزهایی برای برقراری نظم اجتماعی مدنظر خود است. از آنچه تاکنون
گفته شد چنین میتوان نتیجه گرفت که آنچه یک مکان را به وجود میآورد اصول و قواعد
نظمدهی خاص آنست، اصولی که ریشه در اعتقادات و باورهای ذهنی یک قوم دارد. همین مسئله
هم علت تنوعات و تفاوتهای موجود در شکل شهرهای سنتی است. راپاپورت در ادامه این بحث
خود، مثالهای متنوعی از چندین شهر باستانی آورده و آنها را با هم مقایسه میکند.
مثلا میگوید که در چین باستان، شهرها پیش از آنکه مکانی برای سکونت باشند مکانی مقدس
هستند که میبایست ارتباطی میان آسمان، زمین و عالم اموات برقرار کنند.
بنابراین شهرهای چین باستان، هم وسیلهای برای به
حداکثر رساندن این رابطه بودهاند. از همین روست که مجتمع سلطنتی درجایی و به گونهای
ساخته میشود که بر کل شهر (و طبیعتا جهان) نظارت داشته باشد. قصر، بازار را به عنوان
مرکز فعالیتهای دنیوی، از معبد و محراب به عنوان مرکز فعالیتهای مذهبی جدا کرده و
درحد فاصل این دو واقع شده است. حاکم نیز به هنگام مواجهه با مردم، پشت به بازار میایستد
که هیچکدام اینها تصادفی نبوده و بیانگر نظام تفکری چینیهاست.
مثال دیگر راپاپورت به ساختار شهرهای هندی
مربوط است که میتوانند به شکل بدن ویشنو، پرنده مقدس، گل سحرآمیز، درخت سدر 8 شاخه
و یا صلیبهای کیهانی ساخته شوند و همچنین، نظام کاستی هندی در ساخت شهرهای آن نیز
نمودار است. براهمائیان در مرکز شهر و در نزدیکی معبد سکونت دارند و همینطور هرچه
از مرکز دور میشویم ردههای پایینتر قرار میگیرند تا اینکه درنهایت، اطراف و حومه
شهر هندی به گروه نجسها میرسد.
گذشته از مسئله منشا نظم، فرآیند و چگونگی
ایجاد و اعمال آن نیز برای این اندیشمند حوزه فضا وسوسهانگیز است
. به همین جهت هم
بخشی از این مجلد خود را به توضیح مکانیزمهای ایجاد نظم اختصاص میدهد. او میگوید
محیطزیست حاصل ترکیب اتفاقی مردم و اشیاء نیست و نظم آن نیز چیزی بیش از نظم فضایی
است
، نظمی که اغلب تنها نظم قابل مشاهده به حساب میآید؛ ولی در اصل، نظمدهی به یک
شهر، منظم کردن چهار عامل است:
1.فضا: تعابیر مختلفی از آن وجود دارد ولی
عموما طراحان، کار نظمدهی به آن را انجام میدند.
2.مفهوم: تفکیک نظم فضایی و نظم مفاهیم
از هم، اغلب تنها به صورت ذهنی امکانپذیر است چرا که در نظام سنتی، این دو عموما بر
هم منطبق هستند ولی امروزه کمتر شاهد این انطباق هستیم. مثلا چراغهای نئون، تابلوها
و پیامهای کلامی و مصور در شهر لاسوگاس میتواند بیانگر مفاهیمی مستقل از نظم فضایی
خود شهر باشد. مفاهیم عموما از طریق فرم، جنس و اجزاء کالبدی محیط درک میشوند.
3.ارتباط: منظور از آن، تنظیم رابطه مردم
و سایر مردم، عناصر و مردم و نیز عناصر و سایر عناصر است.
4.زمان: شهر میتواند یکی از مدلهای آگاهانه
نظمدهی به زمان را بپذیرند: زمان طولی
، زمان دورانی و بازگشتی، آیندهگرایی یا گذشتهگرایی.
همچنین نظم زمانی بیشتر با دو مفهوم سرعت و نظم سنجیده میشود
. منظور از سرعت، تعداد
وقایع در یک واحد زمان است و منظور از نظم نیز توزیع فعالیتها در طول زمان. اهمیت
زمان در نظمبخشی به محیط به حدی است که گاه ممکن است گروههایی با نظمهای زمانی مختلف،
علیرغم حضور در یک فضای واحد، هرگز یکدیگر را نبینند.
هرگاه نظم فضایی و فعالیتها با هم سازگار
باشنذ و هم را تقویت کنند مفاهیم نهفته در نمادها تقویت شده و ارتباطات اجتماعی مردم
هم تقویت میشود.
راپاپورت در نتیجهگیری کتاب خود به این
مسئله اشاره میکند که «امروز در رابطه با نظم فضایی و اجتماعی ما شاهد جایگزینی نظمهای
تکنولوژیکی هستیم که بدون ارتباط با نیازهای انسانی و خارج از کنترل وی به زندگی و
خواستهای آدمی شکل میدهند.» (همان: 34) پایانبخش مباحث او در اینجا تاکید بر طراحی
محیطهای متناسب با فرهنگ جامعه است، فضاهایی که بتوانند بازتابی از نظام ذهنی افراد
بوده و رفتار مطلوب را به مردم متذکر شوند.
تهیه و تنظیم: تحریریه معماری اَرگان
کپی با ذکر منبع (لینک) مجاز است
دیدگاه دیگران (بدون دیدگاه)...
Leave a reply