به گزارش ارگان معماری:اعتبار سبک بین المللی در سال های نخست شکل گیری معماری مدرن، وامدار اندیشه های والتر گریپوس (Walter Gropius) در خصوص ویژگی های معماری عصر جدید است.
گروپیوس اعتقاد داشت که با پایان جنگ جهانی اول، دوره جدیدی از تاریخ آغاز شده است و قصد داشت در مدرسه باهاوس، سبک معماری جدیدی را که بازتابی از این دوران باشد، به وجود بیاورد. به اعتقاد گروپیوس، این سبک معماری که میشد اصول آن را به تمام کالاهای مصرفی تعمیم داد، باید ارزان، کارکردگرا و سازگار با تولید انبوه میبود. گروپیوس برای دستیابی به این هدف، میخواست هنرمندان و صنعتگران را با هم متحد کند تا به محصولی کارکردی و قابل استفاده، و در عین حال با ارزش از لحاظ هنری، دست یابد. این ایده در بیانیه افتتاحیه مدرسه باهاوس به خوبی مشخص است: «ما در پی آنیم که جامعه تازهای از هنرمندان پدید آوریم تا در میان آنها دیگر تعصب حرفهای که اکنون چون دیواری بلند هنرمندان و صنعتگران را از هم جدا میسازد، وجود نداشته باشد». دورانی که در طی آن نه تنها معماری، بلکه شیوه زیستن بشر و به طبع آن تمامی عرصه های فنی و هنری دستخوش تغییراتی اساسی گردید. گروپیوس در سال 1919 با ادغام آکادمی هنرهای زیبا و مدرسه هنر وفن “مدرسه معماری و هنرهای کاربردی باوهاوس” را در “وایمار” بنیان نهاد.
او در نخستین بیانیه خود، نظر ویلیام ماریس درباره تعالی صنایع دستی را با فکر وحدت همهٔ هنرها (با رعایت تقدم معماری) درآمیخت و مرزبندی میان جنبههای تزیینی و کاربردی در هنرها را مردود شمرد. وی با تاکید بر نیاز به تربیت طراحانی صنعتگر، “تولید صنعتی” و “تولید انبوه” را اساسی ترین رویکرد هنرهای کاربردی در عصر جدید دانسته و آن را به عنوان خط مشی اصلی در باوهاوس اعلام نمود. بدین ترتیب کارگاه ها و آتلیه های باوهاوس به آزمایشگاه های ساخت پیش نمونه برای تولیدات انبوه تبدیل شده و بسیاری از آثار طراحان، به خصوص مبلمان داخلی نظیر میز و صندلی، منسجوات و صنایع روشنایی، پس از تایید اولیه و موافقت صاحبان صنایع در خط تولید کارخانه ها قرار گرفتند. خلوص، سادگی، تولید انبوه و ارزانی مهم ترین شاخصه های آثار طراحان در این مدرسه بود.
تعدادی از هنرمندان بزرگ قرن بیستم همچون پل کله، واسیلی کاندینسکی، والتر گروپیوس، موهولی ناگی، یوزف آلبرس و دیگران در این مدرسه هنری تدریس میکردند. استادان باهاوس به شاگردان خود یاد میدادند که همه چیز را بر مبنای نیازها طراحی کنند و از هیچ عنصری که فاقد کارکرد باشد و تنها جنبه زیباشناسانه داشته باشد استفاده نکنند. در مدرسه باهاوس تاریخ معماری جایی میان دروس دانشجویان نداشتند، چرا که در باهاوس قرار بود همه چیز بر مبنای اصول اولیه معماری و بدون توجه به آثار گذشتگان ساخته شود.
تفاوت دیدگاه های اساتید این مدرسه و نقش آنها در جنبش های هنری اروپا، رفته رفته بر اهمیت این مدرسه افزود تا جایی که باوهاوس به عنوان سبکی در طراحی، به رسمیت شناخته شد.
از جمله مهمترین ساختمانها و آثاری که در طول فعالیت مدرسه باهاوس عمدتاً به دست استادان و مدیران مدرسه ساخته شد میتوان به عمارت سامرفیلد و خانه اوته در برلین، خانه اوئرباخ در یانا و برج تریبیون در شیکاگو (که مدرسه باهاوس پس از برنده شدن در یک مسابقه بینالمللی طراحی آن را بر عهده گرفت) اشاره کرد. اما در این میان ساختمانی که بیشتر از همه موثر بود؛ ساختمان اصلی دانشکده بود که توسط گروپیوس و در دسائو و مطابق با آرمان هایش در سال 1926 طراحی گردید.
ساختمان باوهاوس نمونه مناسبی از معماری مدرن است که در آن هر عملکرد نظیر کلاس ها، کارگاه ها، خوابگاه دانشجویان و فضاهای اداری در بخش هایی مستقل قرار گرفته اند و به جای آنکه در پشت نمایی یکنواخت پنهان شوند، هر یک شخصیت مستقل خود را دارند.
ساختمان از سه بال متفاوت الزاویه تشکیل می شود که توسط پلی به یکدیگر متصل شده اند. بخش اداری و دفتر معماری شخصی گروپیوس در طبقات این پل قرار گرفته اند. علاوه بر همکاری اساتید باوهاوس در تکمیل طرح، تمامی دکوراسیون داخلی نیز با کمک دانش آموزان انجام گرفت.
مدرسه باوهاوس در سه شهر آلمان ؛ از سال 1919 تا 1925 در وایمار، سپس از سال 1925 تا 1932 در دسائو(Dessau) و بالاخره از سال 1932 تا 1933 در برلین به فعالیت پرداخت. مدیریت این مدرسه نیز به ترتیب بر عهده “والترگروپیوس”، “هانس مه یر” و “میس وندر روهه” بوده است.
با قدرت رسیدن رژیم نازیها در آلمان و افزایش فشار سیاسی بر این مدرسه، باهاوس در سال ۱۹۳۳ تعطیل شد. حزب نازی و دیگر گروههای فاشیستی آلمان از ابتدا با فعالیت مدرسه باهاوس مخالف بودند و آن را سنگر کمونیسم میدانستند. نویسندگان نازی چون ویلهلم فریک و آلفرد روزنبرگ نیز در نوشتههایشان باهاوس را «غیرآلمانی» مینامیدند و سبک مدرن آن را به باد انتقاد میگرفتند. در واقع باهاوس یکی از مظاهر «هنر منحط» بود که هیتلر و حزب نازی آلمان کمر به نابودی آن بسته بودند.
و بالاخره نازی ها موفق به تعطیلی مدرسه باهاوس شدند و مدیران و استادان مدرسه که همه از معماران طراز اول آن زمان بودند، به کشورهای مختلف در اروپای غربی، آمریکا و همچنین اسرائیل مهاجرت کردند. البته شماری از معماران باهاوس که به شیکاگو رفته بودند، باهاوس جدیدی را در این شهر تأسیس کردند و به تربیت معماران جوان ادامه دادند.
این مسئله کمک قابل توجهی به ترویج سبک معماری باهاوس در سراسر جهان کرد و آن را به گفتمان مسلط در معماری و طراحی صنعتی مدرن تبدیل کرد، چنان که این مکتب هنری امروز نیز همچنان نفوذ جهانی خود را حفظ کرده است.
برای نهمین سال متوالی وین به رتبه اول مرسر در شهرهای با بهترین کیفیت زندگی در جهان می رسد. با وجود نوسانات اقتصادی در قاره اروپا، پایتخت اتریش به ده شهر دیگر در هشت شهر دیگر اروپا پیوست.
تحریریه معماری اَرگان می نویسد: زاویه های تند و فرم های تکه تکه شده. مهم تر از همه اینها ، روابط فلسفی مستحکم از ویژگی های بارز موجود در طرح های اوست . لیبسکیند عمیقا ضد کلاسیک است . در نزد وی قواعد کلاسیک تناسب ، هماهنگی ، نظم ، تقارن و توازن که به شکلی موقر در کاخ قرن هیجدهمی مجاور اثر وی در برلین به چشم می خورد در واقع حکم نظام هایی بسته و منسوخ را دارند .
دره 25 کیلومتری Reis که در آن شهر نشسته است حدود 15 میلیون سال پیش پس از برخورد سیارک با این منطقه باویرا شکل گرفت . علاوه بر خروج از دهانه که در آن شهر ساخته شد، سنگ ریخته گری به هوا از فشار عظیم اثر ضربه زدگی سنگ های موجود برای تشکیل الماس. این برخورد همچنین منجر به ایجاد یک سنگ درشت دانه حاوی کریستال، شیشه و الماس شناخته شده به عنوان suevite .
طرح پیتر آیزنمن که در ابتدا پروژهای مشترک با مجسمهساز شهیر ریچارد سرا بود در اول آپریل سال ۲۰۰۳ آغاز شد و در ۱۵ دسامبرسال ۲۰۰۴ به پایان رسید ولی در سال ۲۰۰۵ درست ۶۰ سال پس از جنگ جهانی دوم افتتاح شد. و به عقیده بسیاری یکی از سردترین سازههای موجود در جهان را رقم میزند.
به گزارش ارگان معماری:خانه برنز توسط پیتر برنز در سال 1901، در Darmstadt آلمان طراحی و ساخته شد. خانه برنز به طرز نامشخصی با سبک آرت نوو کار شده است ولی فرم قائم آن، سقف هرمی پرشیب آن، جناقی های آن و پنجره های جلو آمده زیرسقف ساختمان، به طور محسوسی جدا از خانه های آلمانی طبقه متوسط (بورژوا) در آن دوره نیستند.
اَرگان معماری می نویسد: طراحی معمار آلمانی در مونیخ نمونه ای از تنوع و منطق گرایی است. گالری های مستطیل شکل به صورت متقارن در اطراف بخشی قرار دارند که از طریق سه طبقه بالا می رود.
ارگان معماری میگوید: گفتگو و کشمکش در مورد ساخت و گسترش موزه ی یهود در برلین سالها به طول انجامید و طی این مدت بسیاری از کارشناسان خبره در مورد مفهوم و نتیجه ساخت چنین بنایی بحث و گفتگو کردند. نتیجه این مذاکرات برگزاری مسابقه ای در سال 1988 بود که برنده آن دنیل لیبسکنید (Daniel Libeskind) معرفی شد. معمار برجسته ای که در سال 1946 در لهستان بدنیا آمد و ساخت بخش الحاقی موزه یهو برلین از مهم ترین آثار او به شمار می رود.
به گزارش ارگان معماری:کوپ هیمل بلاو (Coop Himmelblau) عنوان دفتری است که در سال 1968 توسط سه معمار اتریشی با نام های “ولف پریکس”، “هلموت شوایسزینسکی” و “مایکل هلزر” تاسیس گردید.
به گزارش ارگان معماری:مجتمع مسکونی زیمن اشتات برای اقشار کم درآمد و کارگران نیروگاهی، در حومه ی شهر برلین آلمان و در یک سایت وسیع ساخته شد. مدیر طرح این پروژه مارتین واگنر، مسئولیتی برای طرح بالادست سایت به هانس شارون واگذار کرد که شامل پروژه هایی از والتر گروپیوس، هوگو هرینگ و آلفرد فوربات بود.
به گزارش ارگان معماری:مجتمع اقامتی سالمندان البشلس پارک (elbschloss park residence) همچون دهکده ای آرام و کوچک، به دور از هیاهوی شهر “هامبورگ” در آلمان قرار گرفته است.
به گزارش ارگان معماری:هانس شارون (Hans sharoun) معمار مشهور آلمانی است که آوازه اش را مدیون طراحی ساختمان باشکوهی در برلین آلمان برای کنسرت فیلارمونیک این شهر است. وی طراحی این مجموعه را در سال 1956 آغاز و در سال 1963 به اتمام رساند. این مجموعه جایگزینی بود برای ساختمان کنسرت ویران شده در جنگ جهانی دوم.
به گزارش ارگان معماری:توجه به فضای سبز و سازگاری بنا با طبیعت در طراحی مجتمع های مسکونی اقامتی نکته ای حائز اهمیت می باشد اما هنگامی که ساکنین مجتمع را سالمندان و بیماران تحت مراقبت تشکیل می دهند این اهمیت نیز دو چندان می گردد.