• ۱۳۹۶/۰۹/۰۲ ۲۳:۴۷:۳۸
  • در اطلاعات معماری
  • توسط argan2
  • بازدید: 1758
  • اخرین ویرایش: ۱۳۹۶/۰۹/۰۳ ۰۰:۲۴:۵۲
  • چاپ نوشته هاچاپ پی دی اف
معماری ايران در دوره ساسانی

معماری ايران در دوره ساسانی - بخش اول

معماری ايران در عهد ساسانی

به گزارش اَرگان معماری: ساسانيان سازنده شهرهاي بسياري بوده كه ويرانه‌هاي چندي از آنها كه بجا مانده، نمودار شكوه و بزرگي و بلند نظري آنها مي‌باشد. در كتاب شهرستانهاي ايران كه به زبان پهلوي مانده، نام صدها شهر كه شاهنشاهان ساخته‌اند، و تا چندي پس از آنها نيز آبادان بوده است، ياد شده. در اين گفتار به ذكر يكي از معظمترين و پزشكوهترين آن مي‌پردازد.



بطور مقدمه بايد گفته شود، كه معماري عهد ساساني با ا حداث طاقهاي آجري بجاي پوششهاي چوبي كه سرانجام در اثر پوسيدگي يا موريانه يا آتش‌سوزي ويران مي‌گرديد، و همچنين نياز كاخها را به ستونهاي زياد كه تالار گسترده‌اي را به شكل جنگلي از ستون سنگي يا چوبي درميآورد، و هنگام پذيرائي ناگزير عده‌اي در پشت ستوها ديده نمي‌شدند، و از لحاظ فرش هم توليد اشكال مي‌نمود، حل كرده بودند و با بكار بردن طاقهاي هلالي مرتفع دهنه‌دار، كه فشار آن فقط بر روي حرزهاي دو سو بوده، از بكار بردن ستون و پوشش چوبي بي‌نياز گرديدند.

 



فايده و اثر محسوس اين معماري همين بس، كه تالار مدائن با 91 متر درازا و 26 متر پهنا، وسعتي در حدود نيمي از وسعت كاخ صدستون خشيارشا در تخت جمشيد، بدون وجود ستونهائي مسقف و با ارتفاعي بيش از دو برابر بلندي كاخ آپاداناي تخت جمشيد سرپا بوده است، و اگر هر آينه خليفه دوم عباسي «منصور دوانيقي» دست به ويراني آن براي بردن مصالحش دراز نكرده بود، چه بسا كه به اين صورت امروزي درنمي‌آمد و با خلل كمتري بجا مانده بود.

 

در بسياري از بناهاي ساساني مصالح كم‌ارزش و پست مانند سنگهاي شالوده يا آجر بكار رفته، ولي در ازا گچ‌كاري و گچ‌بري قابل توجه و شايان ارزشي بر روي آنها انجام ميدادند. همين گچ‌بريها يكي از ويژگيها و مزاياي معماري ادوار اسلامي گرديد.



طاقهاي نيم‌دايره‌اي با آجر و پايه‌هاي سنگي و ستونهائي كه از گچ و سنگ ساخته شده و اغلب متصل به ديوار بوده، از مزاياي معماري و ساختمانهاي عصر ساساني است. ويرانه‌هاي مدائن و دو كاخ عظيم فيروزآباد و سروستان و بناهاي بيشاپور كازرون و ويرانه‌هاي استخر همانندي از آن معماري هاست. 

 

كاخها اكثر با سنگ و گچ‌هاي محكم ساخته شده ولي آنرا با گچ‌بريهاي عالي يا موزائيك جلوه و زينت ميداده‌اند. طاقهاي هلالي آجري روي تالار چهار گوش زده ميشد، در حاليكه در همان اوقات طاقهاي رومي روي تالارهاي مدور يا هشت‌گوش زده مي شد.

پاره‌اي از بناهاي حوزه روم غربي، از طرح و نقشه ساختمانهاي ايران عهد ساساني تقليد گرديده است. كاخهاي كهنه بلغارستان در آبوباپليكا(1) شبيه طرحهاي كاخ ساساني فيروزآباد سروستان ميباشد. همچنين حجاري معروف بلغارستان در منطقه مادابا(2) كاملاً شبيه حجاريهاي ساساني است. با اَرگان معماری همراه باشید



. معماران و طراحان رومي از معماري ايران بخوبي آگاه و از آن الهام گرفته‌اند. در خارج از مرز خاوري هم بي‌تأثير نبوده و پايه‌هاي هنري ايراني – بودائي(3) بر آن استوار بوده است و تأثير هنر و معماري ايران عهد ساساني در خاور و باختر را مي‌توان در اين جمله پروفسور پوپ خلاصه كرد: «هنر اين دوره پهلواني و داراي چنان قدرتي بوده كه از چين تا اروپاي رومي را تحت تأثير قرار داد»(4).

 




دانشمند و مورخ شهير ويل‌دورات هم در كتاب «اوج اعتلاء بيزانس» درباره هنر و معماري ساساني مينويسد:

 

«هنر ساساني با اشاعه شكلها و دواعي هنري خود در هندوستان، تركستان، چين در شرق و سوريه، آسياي صغير، قسطنطنيه، بالكان، مصر و اسپانيا در مغرب، دين خود را ادا كرد. شايد نفوذ آن بهنر يوناني ياري كرد، تا از ابرام در نمايش تصويرهاي كلاسيك دست بردارد و بروش تزئيني بيزانسي گرايد، و بهنر مسيحيت لاتين معاضدت نمود تا از سقف‌هاي چوبي به طارمها و گنبدهاي آجري يا سنگي و ديوارهاي دعامه‌اي عطف توجه كند.

هنر ساختن دروازه‌ها و گنبدهاي بزرگ كه خاص معماري ساساني بوده، به مسجدهاي اسلامي و قصرها و و معابد منتقل شد. هيچ چيز در تاريخ گم نميشود،‌دير يا زود بر فكر خلاق فرصت و تحول مييابدو رنگ و شراره خود را بزندگي ميافزايد.»

 

ارگان معماری دنیای اطلاعات معماری

پروفسور ج . ه. ايليف مدير موزه شهر ليورپول انگلستان ضمن مقاله محققانه تحت عنوان «ايران و دنياي قديم» در كتاب «ميراث ايران» راجع بمعماري ساساني مينويسد:(6)

 

«ساسانيان در زمينه معماري ايران موقعيت مركزي مهمي دارند، زيرا از شكلهاي يوناني اعراض كرده به طرحهاي ساختماني هخامنشي بازگشتند. با اين تفاوت كه سبك هخامنشي ستونهاي «تنه درختي» و نيز بزرگ حمال و سقف سبك بلند تخت جمشيد، جاي خود را به سقف‌هاي گرد ضربي كه معمول بكار بردن آجر پخته در معماري بود، داد. دالان سقف قبلي از در ورودي در معماري هخامنشي كه امروز هم در خانه‌هاي ايراني بصورت دهليز يا ايوان ستون‌داري ديده ميشود، در كاخهاي ساساني بصورت ايوان شاه‌نشين جلوباز كاخهاي طاق كسري و فيروزآباد درآمده، و گنبدي بر پايه‌هاي سه گوشه آجري روي آنرا پوشانده است. آشنائي كاملي كه با شاه‌نشين جلوباز و سقف‌دار كاخ كسري داريم، سبك اين ساختمان را در نظرمان بمنزله طرحهاي عمده ساختماني دوره ساسانيان جلوه ميدهد.



ولي اين سبك اهميت بيشتري دارد، زيرا همين طرح پس از آنكه دو طاق پوشيده در دوسويش اضافه شد، ساده‌ترين نمونه خانه روستائي است، و هنگامي كه اين طرح اصلي دو يا چهار برابر شود و دور حياط روبازي بنا گردد، خانه‌هاي اعياني و كاخهاي سلطنتي ميشود، كه در زمان اسلام بعنوان طرح اصلي مسجد، مدرسه،‌كاروانسرا از آن استفاده شده است.

 


خاگر هنر ساساني كاملاً‌تحت تأثير هنر مغرب‌زمين قرار گرفته بود، جز آثاري تقليدي با مشخصات خارجي از خود چيزي بيادگار نميگذاشت. ولي سبك چنين آثاري با روحيه و احساسي ايراني، كه داراي خصيصه‌هاي اصيل است سازگار نبود. هنر ساساني هنري است كه عملاً ‌منعكس سازنده قريحه‌هاي فردي و ابداع و نبوغ خاص ايراني است، و اگر هم هنر‌،‌بيان كننده احساسات مردم نيست،‌لااقل متعلق بدربار و نمودار ذوق و سليقه سلاطين و برگزيدگان ايراني است.»

 

هنر ساساني در حقيقت پايه‌اي بود كه هنر اوليه اسلامي در ايران بر اساس آن نهاده شد. درختي كه ساسانيان كاشتند در عهد اسلامي شكوفه كرد و ميوه‌هاي برومند داد. اما نمونه‌هاي هنر اسلامي در موزه بريتانيا آنقدر متعدد است و مجموعه‌هاي اين موزه درين قسمت چنان غني است كه آثار اسلامي نياز به بحث جداگانه‌اي دارد.»

 

دكتر تالبوت رايس استاد تاريخ هنرهاي زيبا در دانشكده كمبريج تحت عنوان: «ايران و امپراطوري روم شرقي (بيزانس)» نوشته است(7): «هرچند نفوذ هنري ايران در امپراطوري روم بيشتر از هر جا در مورد پارچه واضح و مشخص است، از پاره‌اي لحاظ اهميت آن در معماري بمراتب اساسي‌تر ميباشد، و حتي يكي از مكتب‌هاي محققين تحت رهبري استرزيگوفسكي(8) چنان درين زمينه تند مي‌رود كه مي‌گويد تمام اختصاصات اساسي ساختمانهاي گنبدي و سقف‌دار و حتي ساختمانهاي صليب شكل كه عصاره واقعي معماري بيزانس بشمار ميرود، از ايران سرچشمه گرفته و نخست در ايران توسعه يافته است.

هرچند اين عقيده را ميتوان اغراق‌آميز دانست، ولي دلائل كافي در دست است كه ايران را در معماري بيزانس صاحب تأثيري حياتي دانيم. زيرا طاق بيضي شكل، بكار بردن قوسهاي گچي براي زينت نماي عمارت، هلال سه‌گوش براي تبديل عمارت چهارگوش به پايه مدور گنبد، و شايد توسعه دادن طرح بوسيله افزودن دو گوشواره و تبديل آن به صليب يوناني، همه قبل از آنكه در بيزانس توسعه يابد، در ايران مورد توجه قرار گرفته بود.

قسمت عمده‌اي از تكامل و توسعه اين طرحها از آغاز كار، در ارمنستان صورت گرفته و از آنجا به امپراطوري بيزانس راه يافته، و بي‌شك پاره‌اي از معماران روشن‌بين ارمني بوده‌اند. فعاليت عظيمي كه در عهد اين امپراطوري براي ساختن بناهاي جديد بود تا حد زيادي مرهون هوش و ذكاوت و اختراع اهالي آسيا بود.

 

تعيين ميزان ارتباط و تعادل و نسبت ميان دو عامل ايراني و شامي (سوريه‌اي) در زندگي بيزانس، يكي از موضوعات پرسر و صدا و جار و جنجال بين محققين است. با اين حال بيقين مي‌توان گفت كه آميزش كارآمدي مردم با قوه تخيل و ابتكار و شيوه‌هاي كم‌اثر شرق بود كه شاهكارهاي پرافتخار معماري بيزانس امثال كليسا (يا مسجد) اياصوفيه، كليساي حواريون مقدس و سنت ژيوس(9) و سنت باكوس(10) را كه همه در قسطنطنيه تحت سرپرستي ژوستي‌نين ساخته شد، و همچنين عده كثيري از ساختمانهاي مسيحي شرق و غرب، بدون عناصر و عوامل ايراني محال بود اين بناها مختصاتي را پيدا كنند كه در هنر آنها موجود است، و عنوان سبك بيزانس بهمين نسبت بآنها داده شده.

 

پروفسود پوپ ايران‌شناس نامي معاصر ضمن مطالبي تحت عنوان «نظري بهنر ايران» راجع به هنر ساساني چنين اظهار نموده است.

«هنر ساساني با اشكال تازه‌اي، عظمت،‌قدرت و وفور آثار هخامنشيان را ادامه داد. معماري ساساني هرچند فاقد استعمال سنگ در ساختمان بناهاي سنگي گران‌قيمت مانند هخامنشيان بود، اما در بكار بردن مصالح ديگر و بدعت در ساختن طاقهاي هلالي و گنبدها گامي فراتر نهاده بود. اين گامها مقدمه‌اي بود براي حل مسئله‌اي انعكاس صوت كه حتي از نظر تيزبين معماران رومي مخفي مانده بود.

معماران ساساني به پوشش فواصل وسيع با مواد سخت توفيق يافته بود،‌و اين امر يكي از مشكلترين و اساسي‌ترين اختراعات معماري بود و همين مقدمات بعدها در كليه آثار معماري ايراني طي قرون بعدي تشكيل گرديد. بعضي از اصول معماري ساساني بود كه راه را براي ترقي معماري گوتيك، يعني عامل عظمت اروپاي قرون وسطي هموار ساخت.

 

پروفسور آندره گدار فرانسوي درباره معماري ايران در عصر ساساني مينويسد:(11)

«در ساختمانهاي اصلي معماري ساساني هم مانند هخامنشيان كاخهاي شاهنشاهي بود و اصرار داشتند كه مانند آنها شاهنشاه را در «آپاداناي» خود مانند خدائي كه از آسمان فرود آمده نشان دهند،‌اين برنامه كارشان بود. اما راه‌حل‌هاي معماري هخامنشي براي ساسانيان ظاهراً‌پرخرج و پيشرفت‌ناپذير بوده است.


زيرا بلندي تيرهاي چوبي حد اعلائي دارد كه در دوره هخامنشيان از آن استفاده شده بود، بنابراين حتي در ساختمانهاي شاهي هم معماري طاقدار را كه در دوره هخامنشيان بي‌شك معماري متعارفي بوده رواج دادند. تحولي كه اين سبك معماري متعارفي كشور بدست ساسانيان بعمل آمد، و ميخواست عظمت و شكوه مافوق كاخهاي داريوش داشته باشد، بايد مورد بررسي قرار گيرد. ولي پيش از آن چند كلمه‌اي درباره مصالح معماري ميگويم.


 

بطور كلي هنوز گمان مي كنند كه پوششهاي معمول در دوره ساساني منحصراً طاقهاي استوانه‌اي، گنبد كروي و طاقهاي مخروطي بوده‌اند،‌كه رابطه طرح مربع را به پايه مدور گنبد آسان ميكنند. و طاقهاي متقاطع و چهار ترك را نمي‌شناخته‌اند. شوازي ميگويد(12): «ايرانيان از دوران باستان تاكنون جز طاق استوائي(13) و گنبدي كه بر طاقچه‌هاي گوشه‌اي مخروطي تكيه كند، پوششي نپذيرفته‌اند.»

«در نظر اول بنظر نميرسد كه گنبد و سقف مدور براي يك تالا رمربع مناسب باشد، و چنين مينمايد كه سقف طبيعي همان طاق چهار ترك باشد كه چهار ديوار متدرجاً‌در فضاي تالار سر به هم ميدهند. اما براي اين منظور وجود هلال لازم است. اما امتياز گنبد اينست كه وجود آنها را غيرلازم ميسازد و اين طريق ارزنده كوشش ايرانيها را براي قرار دادن گنبد روي چهار گوش توجيه ميكند».

با وجود اين،‌سقف‌هاي چهار ترك، متداول‌ترين سقف‌ها در ايران مخصوصاً در جنوب و بالاخص در كرمان هستند. اين نوع سقف بدون هلال در آغاز دوره ساساني معمول بوده و ساختمان آن با كمال آساني و مصالح اندك و در مدت كوتاه صورت ميگرفته و آن بايد نتيجه تكنيك ماهرانه و حاصل تجربيات طولاني بوده باشد، و چيزي كه سبب فقدان شرح و تفصيل درباره اين نوع سقف‌ها، كه تاريخ پيدايش آن مسلماً عصر ساسانيان است ميباشد، نداشتن اطلاعات كافي درباره معماري قسمت جنوبي ايران است(14).»

 

«چيزي كه مهمتر است شكل قوسها است. اما بديهي است مقصود ما قوس‌هاي نيم‌دايره، با دهانه‌هاي كوچك يا متوسط كه در ساختمانها ديده مي‌شود و احتمالاً‌بوسيله چوب قوس‌بندي شده باشد، نيست.

نظر ما در اينجا متوجه طاقهاي دهانه بزرگ ساختمانهائيست كه بواسطه عدم دسترسي بچوب براي چوب‌بست، مجبود بوده‌اند بنا را بدون قوس بسازند و در اين صورت الزاماً ‌طريق ديگري را انتخاب كرده‌اند. اينها دو قسم‌اند: در يكي سعي كرده‌اند كه از دهانه طاق، بوسيله تنگ كردن تدريجي آن، با مايل كردن پايه‌هاي طاق بطرف داخل درگاه‌ها، بكاهند. و اين طريقي است كه در مورد «نياسر»(15) بكار برده شده، در ديگري، پايه‌هاي طاق عمودي مانده، و قوس‌ها را تا ممكن بوده بطريقي بالا برده‌اند كه فاصله كاسته شود. از نقطه‌نظر منظره، نتيجه اين دو طريقه با هم متفاوتند.

 

قوس نياسر نسبت بديگري كه طاق آن از سطح زمين شروع ميشود ابتدائي بنظر ميآيد. آن ديگري كه طاق كسري تيسفون است بطور تحقيق توسط شاپور اول بين سالهاي 241 تا 272 ميلادي ساخته شده و آن شيوه تا آخر دوره ساساني متداول بوده است.»


ارگان معماری دنیای اطلاعات معماری
اشتراک

دیدگاه دیگران (بدون دیدگاه)...

Leave a reply

نام:: فیلد اجباری.
آدرس رایانامه: فیلد اجباری. غیر فعال
وبسایت::
کد امنیتی:: فیلد اجباری.
دیدگاه: فیلد اجباری.